سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت . [نهج البلاغه]

عشق

گفتی که منتهای امید تو چیست, آه             ای منتهای آرزوی من چه گویمت

 

با این هوای سرد و غریبانه ام بساز                  با من بمان به سمت هوای دگر مرو

 

لبخند می زنی و جهان عید می شود                 آینه با نگاه تو خورشید می شود

 

بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد                  کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد

 

به غیر از مه نداردکس خبر از ناله و آهم           که او در وادی هجر تو شبها بود همراهم

 

به یک کرشمه که در کار آسمان کردی           هنوز می پرد از شوق, چشم کوکبها

 

 ذره ذره مگر از مهر تو بردارد دل            ورنه دل بر نتوان داشت به یک بار از تو

 

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی              دودم به سر بر آمد زین آتش نهانی

 

من قامت بلند تو را در قصیده ای                   با نقش قلب سنگ تو تصویر می کنم



عاشق زمینی است که بزر عشق با یک نگاه در وجود او شروع به جوانه زدن و سبز شدن میکند پس بایید موانع را از مسیر جوانه بر داریم تا جوانه به رشد کند

 

 


شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

چه کسی خواهددید ؟
مردنم را بی تو
گاه می‌اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
روی خندان تو را کاشکی میدیدم
شانه بالازدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چهکسی باور کرد ؟
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد

 

 

 

 

 

 

 




یاسر بهاری ::: دوشنبه 87/9/11::: ساعت 7:11 عصر

گفتی که منتهای امید تو چیست, آه             ای منتهای آرزوی من چه گویمت

 

با این هوای سرد و غریبانه ام بساز                  با من بمان به سمت هوای دگر مرو

 

لبخند می زنی و جهان عید می شود                 آینه با نگاه تو خورشید می شود

 

بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد                  کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد

 

به غیر از مه نداردکس خبر از ناله و آهم           که او در وادی هجر تو شبها بود همراهم

 

به یک کرشمه که در کار آسمان کردی           هنوز می پرد از شوق, چشم کوکبها

 

 ذره ذره مگر از مهر تو بردارد دل            ورنه دل بر نتوان داشت به یک بار از تو

 

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی              دودم به سر بر آمد زین آتش نهانی

 

من قامت بلند تو را در قصیده ای                   با نقش قلب سنگ تو تصویر می کنم



عاشق زمینی است که بزر عشق با یک نگاه در وجود او شروع به جوانه زدن و سبز شدن میکند پس بایید موانع را از مسیر جوانه بر داریم تا جوانه به رشد کند

 

 


شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

چه کسی خواهددید ؟
مردنم را بی تو
گاه می‌اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
روی خندان تو را کاشکی میدیدم
شانه بالازدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چهکسی باور کرد ؟
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد

 

 

 

 

 

 

 




یاسر بهاری ::: دوشنبه 87/9/11::: ساعت 7:11 عصر

گفتی که منتهای امید تو چیست, آه             ای منتهای آرزوی من چه گویمت

 

با این هوای سرد و غریبانه ام بساز                  با من بمان به سمت هوای دگر مرو

 

لبخند می زنی و جهان عید می شود                 آینه با نگاه تو خورشید می شود

 

بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد                  کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد

 

به غیر از مه نداردکس خبر از ناله و آهم           که او در وادی هجر تو شبها بود همراهم

 

به یک کرشمه که در کار آسمان کردی           هنوز می پرد از شوق, چشم کوکبها

 

 ذره ذره مگر از مهر تو بردارد دل            ورنه دل بر نتوان داشت به یک بار از تو

 

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی              دودم به سر بر آمد زین آتش نهانی

 

من قامت بلند تو را در قصیده ای                   با نقش قلب سنگ تو تصویر می کنم



عاشق زمینی است که بزر عشق با یک نگاه در وجود او شروع به جوانه زدن و سبز شدن میکند پس بایید موانع را از مسیر جوانه بر داریم تا جوانه به رشد کند

 

 


شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

چه کسی خواهددید ؟
مردنم را بی تو
گاه می‌اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
روی خندان تو را کاشکی میدیدم
شانه بالازدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چهکسی باور کرد ؟
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد

 

 

 

 

 

 

 




یاسر بهاری ::: دوشنبه 87/9/11::: ساعت 7:3 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :1742
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<